صبوری به توان هزار

به گزارش وبلاگ حسامم، خبرنگاران/اصفهان خانم پرستار! خانم پرستار! خانم پرستار من میخوام برم خونه، خانم پرستار کمکم کن، می خوام برم خونه...

صبوری به توان هزار

پسر جوانی با لباس یک دست آبی رنگ، خود را به ایستگاه پرستاری که در سمت راست ابتدای راهروی طولانی بخش قرار گرفته است رسانده و در میان چهره های خندان، هیجان زده، عصبی و متعجبی که دور تا دور او را گرفته اند، فریاد می زند و از خانم پرستار یاری می خواهد.

خانم پرستار که تازه ضدعفونی و پانسمان زخم سطحی مرد میانسالی را تمام نموده، چند قدم به سمت پسر جوانی که آن طرف ایستگاه پرستاری ایستاده می رود؛ صدایش آرام است، اما به محض اینکه آغاز به صحبت می نماید، پسر جوان کمی آرام شده و دست از داد و فریاد برمی دارد.

خانم پرستار می گوید: پسرم برو به اتاقت تا وقتی پزشک آمد، آن وقت اگر اجازه داد می روی خانه.

خانم پرستار به مامانم زنگ بزن بیان دنبالم، می خوام بروم خونه.

به مادرت زنگ می زنیم، اما آقای دکتر هم باید اجازه بده...

پسر جوان انگار این سناریو را از بر است، ناامیدانه دست از اصرار بر می دارد و به سمت انتهای راهرو می رود، تماشاچیان هم پشت سر او به راه می افتند.

به گزارش وبلاگ حسامم، اینجا ایستگاه پرستاری بخش روانپزشکی مردان به نام گل یاس در بیمارستان فارابی است، ساختمان یک طبقه ای که در حیاط روبرویش چند مرد جوان با لباس های آبی رنگ یک دست و دمپایی های سفید به آفتاب نیمه جان بعد از ظهر پاییزی پناه آورده اند، یک نفر روی زمین نشسته ، چند نفر کنار دیوار ایستاده اند، یکی مشغول سیگار کشیدن است، یکی مشغول صحبت با تلفن همگانی، چند نفری هم در سکوت قدم می زنند.

مرد جوانی با تماشا ما تازه واردها به سرعت به سمت ما می آید و سر صحبت را باز می نماید. می پرسد از کجا آمده اید و وقتی می فهمد از خبرگزاری وبلاگ حسامم آمده ایم، روز دانشجو را به ما تبریک می گوید و تاکید می نماید که به تاریخ همین روز نامه ای برای قدردانی از کادر درمان بیمارستان و مخصوصا پرستاران بخش روانپزشکی نوشته که محتوای آن را از حفظ برایمان بازخوانی می نماید.

مرد جوان که می گوید با پای خودش برای درمان به بیمارستان فارابی آمده، تاکید می نماید به خاطر خودآگاهی از بیماری اش، نهایت همکاری را با پزشکان دارد و حالا هم پزشکان از فرایند درمانش رضایت دارند. البته این را هم اضافه می نماید که بار اولی نیست در این بیمارستان بستری می شود، اما بیماری اعصاب و روان هم مثل بیماری جسمی است که بیمار وقتی حال خوبی ندارد باید خودش سراغ درمان برود.

برایش آرزوی سلامتی می کنم و می گوید: خدا را شکر من خوبم، تا خدا هست نباید نگران چیزی بود.

هنوز مرد جوان از ما دور نشده که سرپرستار بخش و چند نفر از کارکنان بیمارستان به سراغ ما می آیند، دوربین های فیلمبرداری محوطه همه جا را کنترل می نمایند و سرپرستار تاکید می نماید هرگونه عکسبرداری و فیلمبرداری از بیماران ممنوع است. برایشان شرح می دهیم ماجرا چه بود و مرد جوان خودش برای صحبت پیش قدم شد، ما هم نمی خواستیم دلش را بشکنیم، اما در هر حال باید تابع قوانین بیمارستان باشیم.

نزدیک روز پرستار است و به بیمارستان فارابی آمده ایم تا گوشه ای از زحمات پرستاران را در یکی از سخت ترین بخش ها یعنی بخش روانپزشکی بیمارستان به تصویر بکشیم؛ سختی هایی که شاید تا الان کمتر کسی از نزدیک دیده یا شنیده باشد.

پرستاری با صبر و حوصله مشغول ضدعفونی کردن و پانسمان زخم سطحی روی ساق پای یکی از بیماران است. بیشتر پرستاران برای مصاحبه مردد هستند، اما همه به خانم باصری پیشنهاد می دهند به نمایندگی از آنها با ما گفت وگو کند.

خانم باصری با اصرار همکارانش پشت میز می نشیند تا با ما هم کلام شود، اما هنوز آغاز به صحبت ننموده که صدای پسر جوانی نزدیک و نزدیک تر می شود.

- خانم پرستار! خانم پرستار! خانم پرستار من می خوام برم خونه، خانم پرستار یاریم کن، می خوام برم خونه ...

پسر جوانی خود را به ایستگاه پرستاری رسانده و فریاد می زند و می خواهد به خانه برود.

سرهای همه به سمت پسر جوان و جمعیتی که اطرافش ایستاده و تماشاگر این صحنه اند برمی شود، خانم پرستار چند قدم به سمت پسر جوانی که آن طرف ایستگاه پرستاری ایستاده می رود و با او حرف می زند.

سر و صداها که می خوابد خانم پرستار خودش را معرفی می نماید: من حدیث باصری، 8 سال سابقه کار پرستاری دارم که 6 سال آن را در بخش های روان بوده است، در واقع هم در بخش جسمی و هم روان تجربه کار دارم، اما خودم علاقه مند بودم در بخش روان کار کنم.

باید هم درد و هم نفس مریض باشی

از تفاوت کار پرستاری در بخش روان و بخش جسمی می پرسم و شرح می دهد: مراقبت ها در این دو بخش فرق دارد، در بخش روان باید حتما عشق و علاقه مضاعفی داشته باشی تا بتوانی کار کنی، اینجا باید هم درد و هم نفس مریض باشی، باید مثل یک مددکار از نظر روحی از بیمار حمایت کنی و از همه مهمتر اینکه دلسوز باشی.

بعضی بیماران پرخاشگر و عصابی اند، بعضی هم خلق گرفته و افسردگی دارند، باید بلد باشی با همه این بیماران چطور رفتار کنی، آرامش خودت را حفظ کنی، شکیبای کنی و به آنها یاری کنی تا درمانشان به خوبی انحام شود.

گاهی وقتی مسئله ای برای فردی پیش می آید خانواده اش هم کنترل خود را از دست می دهند، البته به آنها حق می دهیم، چون شرایط سختی است که شاید تا پیش از این برای خانواده ای پیش نیامده باشد، پس باید آنها را درک کنیم، اما به هرحال کار سختی است؛ هم باید دانش و مهارت و تجربه داشته باشیم و هم تحمل و صبر زیاد. بارها پیش آمده بیمار به ما توهین نموده، ناسزا گفته، داد و فریاد راه انداخته، کتک کاری نموده ... اما باید خودمان را کنترل کنیم و نباید هیچ واکنش بدی نشان دهیم.

سختی کار فراموش شده در بخش روان

خانم باصری با اشاره به اینکه این بیماران احتیاج به زمان زیادی برای درمان دارند، می گوید: پرستار در این مدت باید هم درد و همزبان آنها باشد تا حالشان رو به بهبود رود. خلاصه که کار در بخش روان سختی کار خودش را دارد که متاسفانه این سختی کار فراموش شده! مثلا تعداد شیفت های بخش روان و بخش جسمی تفاوتی ندارد و به خاطر کمبود نیرو حتی نمی توانیم از مرخصی هایمان استفاده کنیم، درحالی که اگر شیفت ها کمتر بود اوضاع خیلی بهتر می شد.

کار در بخش روان برای پرستار آسیب هایی هم به همراه دارد، وقتی همواره با بیماران افسرده یا عصبی و پرخاشگر سر و کار داریم خود به خود روحیه ما هم ضعیف می شود، باید ملاحظاتی درنظر گرفته شود تا ما آسیب کمتری در حین کار ببینیم.

از مظلومیت بیماران اعصاب و روان تا ترس جامعه از آنها

می پرسم با وجود همه این سختی ها چرا علاقه مند به کار در بخش روان بودید؟ چون این بیماران آسیب پذیر هستند و نمی توانند از خودشان محافظت نمایند، احتیاج دارند کسی به آنها یاری کند. به نظر من بیماران اعصاب و روان مظلوم ترین بیماران هستند. متاسفانه دید جامعه هم به این بیماران بسیار بد است. خیلی ها حتی وقتی می شنوند من به عنوان پرستار در بخش روانپزشکی کار می کنم تعجب می نمایند و می گویند چطور با این بیماران سر و کار دارید؟! همواره می گویم این طور که فکر می کنید بیماران اعصاب و روان عجیب و غریب نیستند؛ نه اینکه هیچ تفاوتی با افراد عادی نداشته باشند، اما در خصوص آنها بزرگ نمایی شده و همین موضوع باعث شدهاست این بیماران منزوی شوند. ترس جامعه از این بیماران و رفتارهای نادرست آنها حتی گاهی باعث می شود بیماری آنها بیشتر شود.

بیمارانی که به قدر کافی رنج کشیده اند

این پرستار بیمارستان فارابی این را هم اضافه می نماید که هر کاری سختی ها خودش را دارد، ما هم با این سختی ها کنار آمده ایم و تاکید می نماید: اگر ما از این کار کنار بکشیم کی می ماند که به این بیماران مظلوم یاری کند؟

او معتقد است: مهم ترین ویژگی های پرستار بخش روانپزشکی این است که باید دلسوزانه کار نمایند، شکیبا و مهربان باشند، بتوانند آرامش خود را حفظ نموده و به بیماران منتقل نمایند، چون این بیماران به قدر کافی سختی و رنج کشیده اند، اینجا باید پناهی برای تسکین دردهای آنها باشد.

او با اشاره به اینکه بیماران این بخش بیماران حاد نیستند و اینجا بخش ویژه است که بیماران آن مسائل کمتری دارند، ادامه می دهد: بیماران حاد و معتادان در بخش های دیگر نگهداری می شوند. بیماران حاد بیشتر اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و افسردگی حادی دارند که دست به خودکشی زده اند.

افزایش شیوع بیماری های اعصاب و روان در جامعه

نظر این پرستار را درباره شیوع بیماری های اعصاب و روان می پرسم و می گوید: به نظر من شیوع این بیماری ها بیشتر شده، به ویژه بیماران افسرده بیشتر شده اند، اعتیاد هم خیلی زیاد است.

خانم باصری می گوید اگر به عقب برشود باز هم حرفه پرستاری و بخش روانپزشکی را انتخاب می نماید، اما خاطرنشان می نماید: اینجا چیزی نیست که حال پرسنل را از نظر روحی بهتر کند، امکانات بیمارستان حتی برای بیماران هم کم است. امیدوارم امکاناتی فراهم شود که بتوانیم بعد از کار با حال بهتر و خستگی کمتر پیش خانواده هایمان برگردیم و دوباره با انرژی و روحیه خوب سر کار برگردیم.

از بخش گل یاس به ایستگاه پرستاری اورژانس روانپزشکی زنان می رویم؛ جایی که منتظر دو بیمار هستند که قرار است با آمبولانس از بیمارستان خورشید به بیمارستان فارابی منتقل شوند.

در فاصله ای که پرستاران منتظر رسیدن بیماران هستند، از آنها درخواست گفت وگو می کنیم. پرستاری که درخواست ما را قبول می نماید با خنده و شوخی می گوید: خاطره ای ندارم از تجربه پرستاری در بخش روانپزشکی برایتان بگوییم، از سختی ها هم که بهتر است نگویم.

مرجان یک زمان، فوق لیسانس روان پرستاری دارد و 6 سال در بخش های روانپزشکی کار نموده است. او می گوید ابتدای کارش در بیمارستان فوق تخصصی روانپزشکی مدرس کار نموده و الان هم بیمارستان فارابی و در بخش اورژانس زنان مشغول کار است.

انگیزه ای برای یاری به بیماران اعصاب و روان

خانم یک زمان می گوید که با علاقه رشته روان پرستاری را انتخاب نموده، چون همواره دوست داشته به دیگران یاری کند، اما بیماران اعصاب و روان مظلومیت و محرومیت بیشتری نسبت به بیماران جسمی دارند و همین انگیزه ای برای فعالیتش در بخش روانپزشکی بوده است.

درباره تفاوت پرستاری در بخش جسمی با بخش اعصاب و روان شرح می دهد: در بخش روانپزشکی پرستار نه تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر روحی نیز درگیر می شود، البته نه به مقدار بیمار، اما شاید بتوان گفت به مقدار خانواده و همراهان بیمار درگیری و خستگی روحی پیدا می نماید.

او به شیفت های زیاد در بخش روانپزشکی اشاره می نماید و ادامه می دهد: خستگی روحی بیشتر از خستگی جسمی آسیب می زند، با اینکه از نظر جسمی هم فشار کار زیاد است.

این پرستار درباره بیمارانی که در بخش اورژانس پذیرش می شوند، می گوید: بیشتر بیماران عمدتا دختران جوان 14 تا 24 ساله ای هستند که به علت خودکشی یا اعتیاد در بیمارستان بستری می شوند، در سنین بالاتر هم زنان عمدتا دچار افسردگی و مسائل روحی هستند، موارد دیگری که در اورژانس پذیرش می شوند شامل عود مجدد بیماری های اعصاب و روان مثل اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و افسردگی حاد است.

خانم یک زمان اظهار می نماید: خیلی وقت ها خانواده ها به ویژه در اولین تجربه بستری بیمارشان در بخش روانپزشکی، درک درستی از کار روان پرستار ندارند، کمااینکه در بخش عادی هم همین طور است، اما اینجا مقاوت خانواده ها بیشتر است و اجازه نمی دهند بیمار بستری شود، چون شناخت درست و آگاهی کافی از بیماری روان و کار پرستار ندارند.

درگیری هایی که تا ایستگاه پرستاری ادامه دارد

او به خانواده ها توصیه می نماید اطلاعات و دانش خود را بالا ببرند تا اگر فرزند یا یکی از اعضای خانواده شان دچار مشکل شد بدانند چطور با او برخورد نمایند و تاکید می نماید: متاسفانه در بیشتر موارد بیمار و خانواده اش در بدترین حالت به بیمارستان مراجعه می نمایند و حتی با وجود آسیبی که بیمار دیده، درگیری های آن ها تا ایستگاه پرستاری هم کشیده می شود.

به گفته یک زمان، پرستاران روان براساس تعرفه ای که وجود دارد سختی کار می گیرند، اما این تعرفه فقط در بیمارستان تک تخصصی اعصاب و روان لحاظ می شود و در بیمارستان فارابی به خاطر اینکه علاوه بر بخش روان، بخش های دیگری هم دارد متفاوت با بیمارستانی مثل مدرس است که بیمارستان تک تخصصی و ویژه بیماران اعصاب و روان است، درحالی که بیماران دو بیمارستان تفاوتی ندارند.

سازگاری با آسیب های جسمی و روحی

او به گوشه ای از اتفاقاتی که ممکن است برای پرستاران در بخش اعصاب و روان بیفتد اشاره و اظهار می نماید: زنان به صورت جدی آسیب فیزیکی نمی زنند، مگر ضربه به صورت و هول دادن، اما در بخش های روانپزشکی مردان که قبلا کار کردم ممکن است بیمار به ابزار و وسایل و یا پرستار آسیب بزند. چون در بخش روانپزشکی کار می کنیم این آسیب ها بخشی از کار ما محسوب می شود و درمان یا حمایت خاصی در برابر آسیب های جسمی نداریم. مثلا ممکن است پزشک دستور داده مهار فیزیکی بیماری را انجام دهیم، اما بیمار پرخاشگری و رفتار تهاجمی دارد و به ما آسیب فیزیکی وارد می نماید، البته از همه این ها بدتر آسیب روحی است که گاهی اوقات می بینیم، اگرچه به مرور با این آسیب ها سازگار می شویم.

حادترین بیماران مبتلایان به اسکیزوفرونی هستند که عملکرد اجتماعی این دسته از بیماران مختل می شود، نمی توانند خودمراقبی نمایند، رفتارهای عجیب و غریب دارند، مدام می خواهند فرار نمایند، لباس هایش را در می آورند و ... این بیماران معمولا بعد از مدتی بستری از بیمارستان ترخیص می شوند و در مراکز نگهداری بیماران اعصاب و روان نگهداری می شوند.

هشدار نسبت به کاهش سن بیماران اعصاب و روان

این پرستار هم درباره شیوع بیماری های اعصاب و روان در جامعه اظهار می نماید: اوایل کارم بیشتر موارد عود مجدد و یا بیماران اعصاب و روان با زمینه ژنتیکی را پذیرش می کردیم، اما الان رنج سنی بیماران خیلی پایین آمده است. اعتیاد و رفتارهای نادرست خانواده به ویژه در سن نوجوانی بر افزایش بیماران تاثیر گذاشته است، به ویژه در دختران که از لحاظ روحی آسیب پذیرتر هستند. دختران جوان معمولا دست به خودکشی زده اند، اعتیاد دارند و یا از خانه فرار نموده اند، بیشتر مسائل آنها هم به این برمی شود که خانواده ها درک درستی از مسائل نوجوانان و رفتار درستی با آنها ندارند، بنابراین خانواده ها باید حتما سطح آگاهی و اطلاعات خود را بالا ببرند.

خانم یک زمان در پایان با تاکید بر اینکه شکیبای جزو جدایی ناپذیر از حرفه پرستاری است، می گوید اگر به گذشته برگردم باز هم شغل پرستاری و روان پرستاری را انتخاب می کنم چون درس های خوبی در زندگی ام از این رشته گرفته ام و توانسته ام در حد توانم به بیماران مظلوم اعصاب و روان یاری کنم.

راستی یادم رفت روز پرستار را به همکارانم تبریک بگوییم؛ سپیدپوشان شکیبا روزتان مبارک.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "صبوری به توان هزار" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "صبوری به توان هزار"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید