زیباترین اشعار افشین یداللهی

به گزارش وبلاگ حسامم، زیباترین اشعار افشین یداللهی شامل تیتراژهای پایانی بسیاری از سریال های زیبا و مشهوری همچون میوه ممنوعه، شب دهم، معمای شاه و ... است.

زیباترین اشعار افشین یداللهی

افشین یداللهی شاعر و ترانه سرا که با سرودن آثاری ماندگار در دل تمام مردم ایران نفوذ کرد در آخرین روزهای سال 95 در اثر سانحه تصادف به رحمت ایزدی پیوست. این شاعر جوان که چند روزی از مراسم ازدواجش نمی گذشت با رفتنش داغی بر دل جامعه هنری نشاند.

بیوگرافی افشین یدالهی، شاعر و پزشک فقید کشورمان

در ادامه به بخش هایی از زیباترین سروده های این شاعر فقید می پردازیم.

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده

تو اضطراب عشق و گناه بی اراده

بی عشق عمر آدم بی اعتقاد می ره

هفتاد سال عبادت یک شب به باد می ره

وقتی که عشق آخر تصمیمش و بگیره

کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همواره

هر چی محال می شد، با عشق داره میشه

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه س

از لحظه های حوا، هوا می مونه و بس

نترس اگردل تو از خواب کهنه پاشه

شاید خدا قصه تو از نو نوشته باشه

زیباترین اشعار افشین یداللهی

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید

من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن جهان همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیزی در آن سوی یقین شاید کمی هم کیش تر

شروع و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمک های تو بود

مرز در عقل و جنون ...

مرز در عقل و جنون باریک است

کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

عشق هم در دل ما سردرگم

مثل ویرانی و بهت مردم

گیسویت تعزیتی از رویا

شب طولانی خون تا فردا

خون چرا در رگ من زنجیر است

زخم من تشنه تر از شمشیر است

مستم از جام تهی حیرانی

باده نوشیده شده پنهانی

عشق تو پشت جنون محو شده

هوشیاریست مگو سهو شده

من و رسوایی و این بار گناه

تو و تنهایی و آن چشم سیاه

از من تازه مسلمان بگذر

بگذر از سر پیمان بگذر

دین دیوانه بدین عشق تو شد

جاده شک به یقین عشق تو شد

مستم از جام تهی حیرانی

باده نوشیده شده پنهانی

ـ

زیباترین اشعار افشین یداللهی

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

یک آسمان وبلاگ حسامم آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

ـ

زیباترین اشعار افشین یداللهی

ایران فدایه اشکو خنده تو

دله پرو تپنده تو

فدایه حسرتو امیدت

رهاییه رمنده تو , رهاییه رمنده تو

ایران اگر دله تو را شکستند تورا به بند کینه بستند

چه عاشقانه بی نشانی که پایه درد تو نشستند

که پایه درد تو نشستند

کلام شد گلوله باران

به خون کشیده شد خیابان

ولی کلام آخر این شد که جانه من فدایه ایران

تو ماندیو زمانه نو شد خیاله عاشقانه نو شد

هزار دل شکستو آخر هزار و یک بهانه نو شد

ایران به خاکه خسته تو سوگند به بغضه خفته دماوند

که شوقه زنده ماندنه من به شادیه تو خورده پیوند

به شادیه تو خورده پیوند

ایران اگر دله تو را شکستند تورا به بند کینه بستند

چه عاشقانه بی نشانی که پایه درد تو نشستند

که پایه درد تو نشستند

گردآوری: مجله اینترنتی وبلاگ حسامم

منبع: setare.com

به "زیباترین اشعار افشین یداللهی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "زیباترین اشعار افشین یداللهی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید